ف مثل فرهنگ سازی

ما هم میتوانیم
روزی چند دقیقه ای دیر به جلسه شورای تیتر روزنامه رسیدم و وقتی رسیدم دیدم همه هفت عضو شورای تیتر با حالتی شوک گونه دور یک قطعه عکس حلقه زده اند و در سکوتی سنگین فقط به عکس نگاه می کنند با تعجب صندلی ام را جلوتر کشیدم و عکس را از روی میز و وسط حلقه دوستان بر داشتم ، برداشتن همانا و به حلقه شوکه ها پیوستن هم همانا...اما موضوع عکس چه بود؟ یک عکس هوایی از چهار راهی در توکیو بود و اتومبیل های پشت چراغ قرمز آنچنان منظم و پشت هم ایستاده بودند که پنداری یک نفر خط کش برداشته و با خط کش توقف خودروها را نظم و ترتیب داده است آن هم آنچنان نظمی که بی اغراق حتی چند سانتی متر هم این سو و آن سو نیستند !! حالا بیائیم توقف اتومبیل های داخلی را بررسی کنیم یا به نوع راندن در میان خطوط خودمان دقت کنیم چه می بینیم جز نا هماهنگی و بی نظمی و ....چرا ؟ مگر چشم بادامی ها فرهنگی غنی تر از ما دارند یا مردم سرزمین آفتاب تابان از دماغ مبارک فیل افتاده اند؟
همه مشگل ما این است که « باور» های خود را « بارور» نکرده ایم ، یادمان رفته است ایرانی هستیم و فرهنگی سه هزار ساله داریم از یاد برده ایم مسلمانیم و در آئین ما نظم و رعایت حق الناس و احترام به مقررات یک تکلیف است ما اگر باورهای خود را بارور کنیم آن وقت دوبله پارک نمی کنیم چون دور از شان و شخصیت ما است ، از چراغ قرمز عبور نمی کنیم چون خلاف اعتقادات ما است ، سبقت غیر مجاز نمی گیریم چون اعتبار یک ایرانی مسلمان فراتر از اینها است و و و
ما نه تنها میتوانیم مانند چشم بادامی ها باشیم که اگر باورهای فرهنگی و آموزه های دینی خود را بارور کنیم حتی میتوانیم آموزگار آنها هم باشیم همین و دیگر هیچ!
جعفر سهرابی
روزنامه نگار
افزودن دیدگاه